غدیرخم ... شیعه یا سنی , مناسب با زمان , زندگینامه حضرت علی (ع)
نوشته شده توسط : بــــــهـــــــــمن مــــعـــــــصــــــومـــــــی

متن کامل دعای نادعلی کبیر

 

 4 نکته امام علی در قرآن ... زندگینامه حضرت علی (ع)

امام علی(ع)

جناب عبدالعظیم حسنى از امام جواد علیه السلام نقل مى‏كند كه حضرت على‏ علیه السلام فرمود: چهار نكته گفتم كه خداوند آیات آن را نازل كرده است:

1. «المرء مخبوء تحت لسانه» شخصیّت انسان در زیر زبانش پنهان است، آیه نازل شد:  وَلَوْ نَشَاءُ لَأَرَینَاكَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِیمَاهُمْ وَلَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْلِ وَاللَّهُ یعْلَمُ أَعْمَالَكُمْ(محمد/30)

و اگر ما بخواهیم آنها را به تو نشان می‌دهیم تا آنان را با قیافه‌هایشان بشناسی، هر چند می‌توانی آنها را از طرز سخنانشان بشناسی؛ و خداوند اعمال شما را می‌داند!

 2. گفتم: «مَن جهل شیئاً عاداه» هر كس چیزى را نداند، دشمنى با آن مى‏كند، آیه نازل شد: بَلْ كَذَّبُوا بِمَا لَمْ یحِیطُوا بِعِلْمِهِ وَ لَمَّا یأْتِهِمْ تَأْوِیلُهُ كَذَلِكَ كَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَانْظُرْ كَیفَ كَانَ عَاقِبَةُ الظَّالِمِینَ(یونس/39)

آنها چیزی را تکذیب کردند که آگاهی از آن نداشتند، و هنوز واقعیتش بر آنان روشن نشده است! پیشینیان آنها نیز همین گونه تکذیب کردند؛ پس بنگر عاقبت کار ظالمان چگونه بود!

3. گفتم: «قیمة كلّ امرء ما یحسنه» ارزش هر كس به لیاقت و عملكرد اوست، آیه نازل شد: «...انّ اللّه اصطفاه علیكم و زاده بسطة فى العلم و الجسم ...» (بقرة/247)

گفت: «خدا او را بر شما برگزیده، و او را در علم و (قدرت) جسم، وسعت بخشیده است.

یعنى خداوند طالوت را به خاطر توانایى‏هایش برگزید.

 4. «القتل یقلّ القتل» كشتن ستمگر، جلو زیاد شدن قتل را مى‏گیرد، آیه نازل شد: وَ لَكُمْ فِی الْقِصَاصِ حَیاةٌ یا أُولِی الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ(البقرة/179) و برای شما در قصاص، حیات و زندگی است، ای صاحبان خرد! شاید شما تقوا پیشه کنید.

منبع روایت: كافى، ج‏1، ص 166

سلام یک شعر جالب دیدم حیفم اومد نزارم:
راستی آیا علی از جنس ماست؟
در شگفتم عمق این دریا کجاست؟!
چون ز وی باید سخن آغاز کرد؟
چون توان این راز حق را باز کرد؟
عمق ما تا سطح خواهش های دل
او فراتر از حدود آب و گل
طول و عرض او چه دانی تا کجاست؟
آدمیزادی در ابعاد خداست
ما کجا، آن خوب، آن زیبا کجا
او امیر عشق و ما عبد هوا
 



 

 یا علی ... زندگینامه حضرت علی (ع)

در مدح تو ای مظهر اضداد چه گوییم / بالاست مقام تو و گفتار قصیر است
با این که تویی پادشه عالم هستی / کرباس تو را جامه و فرش تو حصیر است

وصیت نامه حضرت علی علیه السلام ... زندگینامه حضرت علی (ع)

 


وصیت نامه حضرت علی علیه السلام

آنچـه‌ میخوانید وصیت‌ امام‌ علی‌ (ع)بـه‌ فرزندش‌ امام‌ حسن‌(ع)است‌ كـه‌ پـس‌ از بـازگشـت‌ از صفـیـن‌ در قـریـه‌ "حـاضـریـن‌" نـوشـت‌. وصیتی‌ و سفارشی‌ كـه‌ بـه‌ همـه‌ فرزندان‌ اسلام‌ وعموم‌ مومنـان‌ است‌.

" فرزندم‌ این‌ نامـه‌از پدریست‌ كـه‌ گرمی‌ آفتـاب‌ زندگیش‌ بـه‌ سردی‌ و غروب‌ مینشیند.معترف‌ به‌ مصائب‌ توانسوز روزگار است‌ و سال‌ و ماه‌ و ساعات‌ از او روی‌ برتافته‌اند،و هر دم‌ بمرگ‌ نزدیك‌ میشود. پدری‌ كه‌ بـه‌ پیشامدهـای‌ این‌ این‌ جهـان‌ نـاپـایدار و بی‌ مقدار ،سر فرود آورده‌ و در خـانـه‌ مردگـان‌ سكنی‌ خـواهد گزیدو فردا بعزم‌ سفـری جاودانه‌ از این‌ گیتی‌ كوچ‌ خواهد كرد. چنین‌ پدری‌ بـه‌ فـرزند جـوانش‌ ـ كـه‌ آرزومند چیزی‌ است‌ كه‌ آنـرا نمیـابد ـ سخن‌ میگـوید فـرزندی‌ كـه‌ ـ بهـر حـال‌ مـانند تمـام‌ موجودات‌ ـ هلاك‌ خواهد شد وآماج‌ تیرهای‌ بلا و هدف‌ درد ها ورنجهـا و گروگان‌ مصائب‌ سخت‌ روزگـار غدار است‌.موجودی‌ كـه‌ خدنگهـای‌ زهرآگین‌ و تلخ‌ را نشانـه‌ است‌ و بـه‌ اضط‌رار اسیر چنین‌ ناگواریهـای نـاپـایدار است‌.سـوداگر سرای‌ فریب‌ و فسـاد و وامدار مـرگهـا و نابودی‌ ها،هم‌ پیمان‌ و آمیخته‌ با غمها و قرین‌ و جلیس‌ با محنتها نـشــانــه‌ و هـدف‌ افـتهــا و شهـیـد هــوی‌ و هــوس‌ دیگـران‌ و سرانجام‌...جانشین‌ مردگان‌ است‌.  

اینك‌ پس‌ از ثنا و ستایش‌ پـاك‌ آفریدگـار و درود فراوان‌ بر رسول‌ خدا، پسرم‌ تو بدان‌: من‌ آن‌ هنگام‌ در چیزی‌ كه‌ برایم‌ اشكار گردیده مینگرم‌ .چـون‌ میبینم‌ جهـان‌ از من‌ روی‌ میگیرد و روزگـار بـا من‌ به سركشی‌ میگراید و آخرت‌ از من‌ استقبال‌ میكند،احساس‌ میكنم‌ كه‌ هر چیز دیگر از یادم‌ میرود و جز بكار خویش‌ بچیزی‌ رغبت‌ ندارم‌. امّا لحظ‌ـه‌ ای‌ كـه‌ فـارغ‌ از دیگران‌ غم‌ خویش‌ میخورم‌ و هوس‌ مرا آسوده‌ میگذارد حقیقت‌ در برابرم‌ رخ‌ مینمـاید و جلـوه‌ گـر میشـود. چنین‌ كیفیتی‌ است‌ كه‌ مرا بكوشش‌ و تلاش‌ وامیدارد،كـه‌ بی‌ تردید بازیچـه‌ نیست‌ و از آمیختگی‌ بدروغ‌ و ریا، فرسنگها بدور است‌.  نیك‌ كه‌ مینگرم‌ تو را جزیی‌ از خود مـیابم‌ـ نـه‌ خط‌اگفتم‌ ـ بلكـه‌ تو همـه‌ وجود منی‌ و چنان‌ آمیختـه‌ با منی‌ كـه‌ اگر چیزی‌ بتو روی‌ آورد،درست‌ مانند انست‌ كـه‌ بمن‌ روی‌ آورده‌ است‌.از اینرو اگر مرگ‌ تو را فراگیرد، چنان‌ است‌ كـه‌ مرا گرفتـه‌ . بدین‌ سبب‌ كار تو مرا در اندوه‌ افكنده‌،بدانگونـه‌ كـه‌ كـار خودم‌ مرا بـه‌ غم‌ و افسـوس‌ میكشاند.بنابراین‌ وصیت‌ خویش‌ را بر تو نوشتم‌ در حـالی‌ كـه‌ خواه‌ برای‌ تو بمـانم‌ یـا بمیرم‌ از اجرای‌ آن‌ بدست‌ تو دل‌ قـوی‌ دارم‌ و مط‌مئن‌ هستم‌.

پسـرم‌ تـو را بپـرهیـزگـاری‌ و تـرس‌ از عقـوبت‌ خدا و متـابعت‌ و فرمـانبرداری‌ از آفریدگـار وصیت‌ وسفـارش‌ میكنم‌ . ویرانـه‌ دل‌ را بنور تابناكش‌ آباد گردان‌، در رشته‌ مهر با او ببندگی‌ و دلسپاری‌ چنگ‌ بـزن‌.زیـرا هیچ‌ رشتـه‌ و پیـوندی‌ استـوار تـر ازپیـوستگی‌ و همبستگی‌ با ذات‌ لایزال‌ كردگار متعال‌ نیست‌.
دل‌ بـه‌ حكمت‌ و مـوعظ‌ت‌ شـاد وپـاك‌ بگردان‌ وبـا یـاد مرگ‌ در زهد وپارسایی‌ بكوش‌و نرم‌ رفتار ونیك‌ گفتار باش‌ .پیوسته‌ بیقین‌ ایمان‌ خویش‌ را قوی‌ كن‌ و تقدیر مرگ‌ را بخود بقبولان‌ و نفس‌ خـود را بـه‌ اعتراف‌ در ناپایداری‌ دنیا وادار سـاز.آلام‌ و آزار و مصـائب‌ سخت روزگار را بـه‌ او بنمـایـان‌ ،و زشتی‌ دهر و نـا ملایمـات‌ روزهـا را نكـتــه‌ بــه‌ نكـتــه‌ بـرایـش‌ بـرخـوان‌ و اورا بـتـرسـان‌ .
با دفتر زندگی‌ گذشتگان‌ اورا آشنـا سـاز و حوادث‌ و رویدادهـایی‌ را كـه‌ بر آنهـا گذشتـه‌ است‌ برای‌ او بـاز گو. نفس‌ خـویش‌ را در بارگاه‌ های‌ ویران‌ سفر ده‌ و بگذار آثـار آنهمـه‌ قدرت‌ و عظ‌مت‌ را نیك‌ بنگرد ودریابد كـه‌ از كجا تـا بكجـا رسیده‌اند و چگونـه‌ از دوستان‌ جدا شده‌ اند ودر سراهای‌ تنگ‌ و تـاریك‌ مـانده‌اند.در این‌ موقع‌ بخویش‌ فكر كن‌ كـه‌ دیر یا زود تو نیز همچون‌ یكی‌ از تن‌ های‌ تنهای‌ آنها خواهی‌ بود.

" پسر, خانـه‌ ایمان‌ و آرامگاه‌ خویش‌ سامان‌ ده‌ و جهان‌ جـاودان‌ را بسرای‌ نـا پـایدار مفروش‌. سخنی‌ كـه‌ نیك‌ نمیدانی‌ مگو و پیرامون آنچـه‌ مـربـوط‌ بتـو نـیست‌ گفتگـو مكـن‌. در هـر راهـی‌ كـه‌ گـام‌ مـینهی‌ ، مبـادا به گمـراهی‌ بـرسی‌.زیـرا در گمـراهی‌ و سـرگـردانی‌ خویشتن‌ داری‌ بسی‌ بهتر از انجام‌ كاری‌ است‌ كه‌ سرانجامش‌ هراس‌ است‌ و نگونباری‌. مروج‌ نیكوكاری‌ باش‌ تـا خود از نیكو كـاران‌ گردی‌ . پیوستـه‌ با دست‌ و زبان‌ نیكان‌ رابـه‌ كـارهـای‌ پسندیده‌ تشویق‌ كن‌ و از كردار نكوهیده‌ باز دار، وهر چند كـه‌ میتوانی‌، با بدكـاران‌ و پلید فكران‌ میامیز واز آنها دوری‌ گزین‌.  در راه‌ خدا جهاد كن‌ چنان‌ جنگ‌ وجهادی‌ كه‌ شایسته‌ قدر اوست‌.هر جا ودر هر موقعیتی‌ هر چند كه‌ سختی‌ كشی‌ و به رنج‌ افتی، برای‌ حق‌ و عدالت‌ قیـام‌ كن‌.در كـار دین‌ پیوستـه‌ دانشجو بـاش‌ و خـویشتن‌ را بناملایمات‌ عادت‌ ده‌. صبور بودن‌ در راه‌ حق‌،نیكخویی‌ است‌.  در همـه‌ كارهـا بكردگـار خویش‌ توكل‌ كن‌ زیرا تو بـه‌ پنـاهگـاهی‌ استوار و نیرومند روی‌ آورده‌ای‌. آنگاه‌ كـه‌ دست‌ نیـاز بسوی‌ خدای‌ آوری‌، با همـه‌ دل‌ و جان‌ نیازمند باش‌. زیرا وجود و كرم‌ تنها از خداست‌. در كارها بسیـار از او ط‌لب‌ خیر و نیكی‌ كن‌، و در وصیت‌ و سفارش‌ من‌ اندیشه‌ بكار بند وچیزی‌ را از یاد مبر. زیرا نیكوترین‌ گفتار سخنی‌است‌ كـه‌ شنونده‌ را سودی‌ سرشار و بهره‌ای‌ بیشمار بخشد, سخن‌ پاك‌ و نیك‌ آن‌ نیست‌ كـه‌ بهره‌ای‌ نرسـاند و آموختن‌ دانشی‌ كـه‌ پسندیده‌ نیست‌ بی‌ تـردید علم‌ و عملش‌ هم‌ سـودمند نخـواهـد بـود. فرزندم‌! به خود مینگرم‌ كه‌ خرد سالی‌ و جوانی‌ بـه‌ پیری‌ و سالخوردگی‌ رسـانیده‌ام‌ و سستی‌ و نـاتوانی‌ در وجودم‌ خـانـه‌ كرده‌، از اینرو در وصیت‌ بتو شتافتم‌. دیدم‌ در آن‌ حكمت‌ و عبرتی‌ است‌. بیم‌ داشتم‌ كه‌ مبادا مرگم‌ فرا رسد، و آنچه‌ در خاط‌رم‌ میگذرد بتو نرسانده‌ باشم‌ و یا همانگونه‌ كه‌ تنم‌ را ضعف‌ و سستی‌ فرا میگیرد، اندیشـه‌ام‌ نیز سستی‌ پذیرد و سخنان‌ بسیاری‌ ناگفتـه‌ ماند.ترسیدم‌ كـه‌ مبادا پیش‌ از آنكـه‌ وصـایـایم‌ را بشنوی‌ هـوس‌ بر تـو چیره‌ گردد و فتنـه‌ و آشوبهـای‌ دنیـا همچـون‌ اشتری‌ مست‌ و سركش‌، تـو را بعصیـان‌ كشد.

دل‌ جوان‌ همچون‌ زمین‌ بكر و خاك‌ پاك‌ است‌. هر دانـه‌ ای‌ كـه‌ در آن‌ افتد نشو و نما یابد. از اینرو پیش‌ از آنكـه‌ خاك‌ دلت‌ ناپـاك‌ و سخت‌ شـود، و عقل‌ و خردت‌ اسیـر هـوس‌ گـردد در تـربیتت‌ كـوشیدم‌. من‌ با دانش‌ خویش‌ بسوی‌ تو شتافتم‌ تا اینكه‌ تو نیز در درك‌ حقایق‌ بشتابی‌ و درست‌ بدانسان‌ كـه‌ آزمودگان‌ و تجربـه‌ دیدگـان‌ ، كیفیت‌ كار خود را میشناسند، تو نیز بكـار خویش‌ آگـاه‌ گردی‌. اگر چنین‌ كنی‌ ، بی‌ نیاز از رنج‌ و معاف‌ از آزمون‌ و تجربه‌ خواهی‌ شد. آنچه‌ ما از دانش‌ و معرفت‌ و ایمـان‌ كسب‌ نموده‌ایم‌ تو نیز همـانهـا را بدست‌ آر چـه‌ بسیار چیزهایی‌ كـه‌ بر مـا پوشیده‌ بود بر تو عیـان‌ گردد. " فـرزنـدم‌! اگـر چـه‌ عـمـر من‌ هـمچـون‌ كسـانی‌ كـه‌ پـیش‌ از مـن‌ بـودند درازنبود، اما با همـان‌ مهلت‌ كوتـاه‌، بدیده‌ كـاوشگری‌ در كارشان‌ نگریستم‌ و در چندو چون‌ كار و اخبار و سرگذشت‌ زندگیشـان‌ اندیشه‌ كردم‌ و در احوال‌ و اوضاع‌ بازماندگانشان‌، مط‌العـه‌ نمودم‌ و چنان‌ در این‌ بحر مستغرق‌ بودم‌ كه‌ دریافتم‌ خودم‌ هم‌ یكی‌ از آنها هستم‌ بلكـه‌ ـ فراتر از این‌ ـ در سیر تاریخ‌ و چگونگی‌ زندگیشـان‌ چنان‌ با آنها امیختم‌ ، كـه‌ احسـاس‌ كردم‌ بـا اولین‌ و آخرینشـان‌ زندگی‌ كرده‌ام‌! آنگاه‌ پـاكی‌ دنیـا را از نـاپـاكیش‌ و سودش‌ را از خسرانش‌ باز شناختم‌. اینك‌ از هر كاری‌، نیك‌ و پسندیده‌ و گزیـده‌اش‌ را برای‌ تـو انتخـاب‌ نمـوده‌ و مجهـول‌ ونـاپسندش‌ را از تـو دور سـاختم‌. آنچـه‌ پدری‌ مشفق‌ و مهـربـان‌ در حق‌ فـرزندش‌ روا و سـزا میداند ، در حق‌ تو كردم‌ و گفتم‌. و در این‌ سخن‌ اراده‌ نمـودم‌ كـه‌ تو را حكمت‌ و ادب‌ آموزم‌، تا در این‌ عنفوان‌ جوانی‌ و روزگار شاد كامی‌،تربیت‌ یافته‌ و پند آموخته‌ شوی‌ و اراده‌ات‌ بهـر كاری‌، پاك‌ و كردارت‌ راست‌ باشد. بـرای‌ ادب‌ آمـوزی‌ و حكمت‌ اندوزی‌ ، از كتـاب‌ خداوند مهـربـان ، ابتدای‌ سخن‌ میكنم‌. كتـابی‌ و شریعتی‌ كـه‌ فـرامین‌ و احكـام‌ حلال و حرام‌ را بما اموخته‌ و تجاوز و تخطی‌ از آنها را نكوهش‌ فرموده‌ و ناپسند دانسته‌ است‌. بیم‌ از آن‌ داشتم‌ كـه‌ مبادا همانگونـه‌ كـه‌ مردم‌ در عقاید و احكام‌ ، از هوسها و اندیشـه‌ های‌ اشتباه‌ خویش‌ متابعت‌ نمودند، تو نیز مانند آنان‌ بلغزش‌ و خطا افتی‌. از اینرو آگاه‌ كردنت‌ بر آن‌ امور نزد من‌ سزاوارتر از آن‌ بود كه‌ تو را در كار خویش‌ رها كنم‌ و دل‌ از هلاك‌ تو آسوده‌ سـازم‌. بر این‌ امید كـه‌ آفریدگار منان‌ تو را در انجـام‌ این‌ وظ‌ـایف‌ پـاك‌ و مقدس‌، توفیق‌ دهد و بسوی‌ مقصد نیك‌ هدایت‌ فرماید.

اكنون‌ سفارش‌ و توصیه‌ من‌ با تو چنین‌ است‌:

فرزندم‌ نیكو ترین‌ چیزی‌ كـه‌ دوست‌ دارم‌ تو از وصیتم‌ بجـای‌ آوری‌، پرهیز و ترس‌ از خداست‌. به‌ آنچه‌ آفریدگاربرتو لازم‌ و واجب‌ شمرده‌ اكتفا كن‌ و قدم‌ براهی‌ گذار كه‌ نیكان‌ و گذشتگان‌ و پدر و مادر و  خـانواده‌ات‌ در آن‌ ط‌ریق‌ گـام‌ نهـاده‌اند. زیرا آنـان‌ خویشتندار و پرهیزكار و دانـا بوده‌، و در اینراه ‌چیزی‌ را فروگذار ننموده‌اند.
همـانگونـه‌ كـه‌ تـو می‌ اندیشی‌ و مینگری‌ آنهـا نیز فكر كردند و دیدنـد،تـا اینكـه‌ سـرانجـام‌ این‌ دو كـار این‌ بـود كـه‌ بغـایت‌ خویشتنداری‌ و نهایت‌ انجام‌ تكلیف‌ و وظ‌یفه‌ خود رسیدند. پس‌ اگر نفس‌ تو از ط‌ریق‌ آنان‌ سربـاز زد و نخواست‌ همـانسـان‌ كـه‌ آنـان‌ اندیشیدند و دیدند، بنگـرد و بینـدیشـد و در این‌ دو یقین‌ كند، تو او را بـه‌ متـابعت‌ مجبور كن‌ وخواهـان‌ همین‌ روش‌ پسندیده‌ باش‌. البتـه‌ با تحصیل‌ و تعلیم‌ و دانایی‌ ،آنرا بط‌لب‌ و در سخنان‌ در هم‌ و شبهـه‌ آمیز خود را رهـا مسـاز،تـا نـاگزیر بمشـاجره‌ و منازعه‌ شوی‌ و پیش‌ از انكـه‌ پا بر این‌ راه‌ گذاری‌ ، از پروردگار یاری‌ بخواه‌ و برای‌ كسب‌ موفقیت‌ و اجتناب‌ از هر بدی‌ ویاسخنی‌ كـه‌ بـه‌ باط‌ل‌ آمیختـه‌ باشدو یا بضلالت‌ گمراهیت‌ كشاند،تنهـا بخداوند مهربان‌ پناه‌ ببر و رو بسوی‌ او آور. آنگـاه‌ پس‌ از اینكـه‌ مط‌مئن‌ شدی‌ كـه‌ دلت‌ صـاف‌ و پـاك‌ گشتـه‌،و فروتن‌ و فـرمـانبـردار شده‌، و تمركز فكر واندیشـه‌ یـافتـه‌ ای‌ و مقصدت‌ تنهـا در این‌ راهست‌ در آنچه‌ من‌ بتو
سفارش‌ و توصیه‌ میكنم‌، بدقت‌ اندیشـه‌ كن‌. اما اگر آنچـه‌ را كـه‌ خـواهـانی‌، از تمركز فكـر و پـاكی‌ دل‌ از پلیدی‌ هـابدست‌ نیـاوردی‌، بـدان‌ كـه‌ در این‌ حـال‌ بكـور اشتـری‌ میمـانی‌ كـه‌ در ورط‌ـه‌ های‌ وهمناك‌ و دره‌ های‌ تنگ‌ و تـاریك‌ فروافتـاده‌ است‌. چنین‌ كسی‌ كه‌ براه‌ اشتباه‌ رود و خط‌ا كند،هرگزخواهان‌ دین‌ و آیین‌ نیست‌و شبهات‌ را با یقین‌ میامیزد. برای‌ چنین‌ كسی‌ دست‌ برداشتن‌ و درنگ‌ كردن‌ در راه‌ خود بصلاح‌ نزدیك‌ تر است‌.

دست به دامن چه کسی شویم؟ ... زندگینامه حضرت علی (ع) ,

دست به دامن چه کسی شویم؟

پیامبر اکرم


دوست پیامبر کیست؟

دست به دامن چه کسی شویم؟

 

دوست پیامبر کیست؟

امّ سلمه همسر رسول خدا(صلوات الله علیه) حكایت می‌كند:

در آن روزهایى كه پیامبر، در بستر بیماری و آن ناراحتى كه سبب فوت و شهادت حضرت شد، بود؛ به بعضى از اطرافیان خود فرمود:

دوست مرا بگویید بیاید. عایشه شخصى را به دنبال پدرش ابوبكر فرستاد و چون او وارد شد حضرت رسول اکرم صورت خود را از او برگرداند و اظهار داشت: دوست مرا بگویید بیاید.

پس حفصه شخصى را به دنبال پدرش عمر فرستاد و چون وی وارد شد، نیز حضرت صورت خود را برگرداند و فرمود: دوست مرا بگویید بیاید.

در این هنگام حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها)، شوهرش على بن ابى طالب(علیه‌السلام) را به حضور پدرش فرستاد؛ چون حضرت على(علیه‌السلام) وارد شد حضرت از جاى برخواست و از ورود حضرت على (علیه‌السلام) تجلیل نمود و او را در بغل گرفته و به سینه خود چسبانید.

پس از آن، حضرت على(علیه‌السلام) اظهار داشت: پیامبر خدا(صلّى الله علیه و آله) هزار حدیثِ علمى به من تعلیم نمود كه از هر یك از آنها هزار رشته دیگر باز مى‌شود تا جایى كه من و پیامبر عرق كردیم و عرق آن حضرت بر من و عرق من بر آن حضرت جارى گشت.1

 

دست به دامن چه کسی شویم؟

هچنین شاذان قمّى در كتاب خود آورده است:

روزى پیامبر خدا(صلى الله علیه و آله)، در جمع اصحاب خود نشسته بود كه ناگهان شخصى از طایفه بنى تمیم به نام مالك بن نویره به حضور ایشان وارد شد و به آن حضرت خطاب كرد و اظهار داشت: ایمان و مبانى اسلام را به من تعلیم فرما تا با عمل به آن رستگار گردم .

حضرت على (علیه‌السلام) اظهار داشت: پیامبر خدا (صلّى الله علیه و آله) هزار حدیثِ علمى به من تعلیم نمود كه از هر یك از آنها هزار رشته دیگر باز مى‌شود تا جایى كه من و پیامبر عرق كردیم و عرق آن حضرت بر من و عرق من بر آن حضرت جارى گشت.

حضرت رسول اکرم(صلى الله علیه و آله) فرمود: باید شهادت دهى بر این كه خدایى جز خداى یكتا نیست و او شریكى ندارد، همچنین گواهى دهى كه من محمد رسول خدا هستم، دیگر آن كه روزى پنج مرتبه نماز بخوانى و ماه رمضان را روزه بگیرى و زكات و خمس اموالت را بپردازى و حجّ خانه خدا انجام دهى، ضمناً در مجموع ولایت و امامت جانشین مرا كه على بن ابیطالب و یازده فرزندش مى‌باشند بپذیرى .

و احكام و دستورات اسلام را مورد عمل قرار دهى و موارد حلال و حرام را رعایت نمایى و حق كسى را ضایع و پایمال نكنى .

حضرت پس از آن كه بسیارى از دیگر احكام و حقوق فردى و اجتماعى را برشمرد و تذكراتى را بیان نمود، مالك بن نویره عرضه داشت: یا رسول الله! من خیلى فراموشكار هستم، تقاضامندم یك مرتبه دیگر آنها را تكرار فرما، حضرت هم قبول نمود و آنچه را فرموده بود بازگو نمود.

و چون مالك بن نُوَیره خواست از محضر مبارك رسول خدا خارج شود، حضرت فرمود: هر كس بخواهد یكى از مردان بهشتى را ببیند، به این شخص نگاه كند.

خلیفه اول و دوم كه در آن مجلس حضور داشتند بلند شدند و با سرعت به دنبال مالك حركت كردند؛ وقتى به او رسیدند، گفتند: رسول خدا فرمود: تو اهل بهشت هستى، اینك از تو تقاضامندیم از درگاه خداوند براى ما استغفار و طلب آمرزش نما.

مالك گفت: رحمت و آمرزش خداوند شامل شما نگردد، چون رسول خدا را كه صاحب شفاعت و مقرّب الهى است رها كرده‌اید و به من پناه آورده‌اید.

لذا این دو خلیفه با ناراحتى برگشتند و پیش از آن كه حرفى بزنند، حضرت تبسّمى نمود و فرمود: به راستى سخن حق تلخ است. 2


1- بحارالانوار، ج 22، ص 461 به نقل از خصال صدوق .

2- فضائل شاذان بن جبرئیل قمّى، ص 75/ بحارالانوار، ج 30، ص 343، ح 163.

دین و اندیشه تبیان، هدهدی

شعری از مولوی در مدح حضرت علی(ع) ... زندگینامه حضرت علی (ع)

تا صورت پیوند جهان بود، علی بود                            تا نقش زمین بود و زمان بود، علی بود

 

شاهی که ولی بود و وصی بود، علی بود                 سلطان سخا و کرم و جود، علی بود

 

هم آدم و شیث و هم الیاس                                   هم صالح پیغمبر  و داوود، علی بود              

 

هم موسی و هم عیسی و هم خضر و هم ایوب     هم یوسف و هم یونس و هم هود، علی بود

 

مسجود ملائک که شد آدم، ز علی شد                   آدم چو یکی قبله مسجود، علی بود 

 

هم اول و هم آخر و هم ظاهر و باطن                      هم عابد و هم معبد و معبود، علی بود

 

آن لحمک لحمی بشنو تا که بدانی                          آن یار که او نقش نبی بود، علی بود     

 

موسی و عصا و ید بیضا و نبوت                               در مصر به فرعون که بنمود، علی بود         

 

چندان که در آفاق نظر کردم و دیدم                         ازروی یقین در همه موجود، علی بود

 

آن شاه سر افراز که اندر شب معراج                      با احمد مختار یکی بود، علی بود


                                      آن کاشف قرآن که خدا در همه قرآن 

                                     کردش صفت عصمت و بستود، علی بود

 

فضائل حضرت علی(ع) از منظر آیات و روایات ... زندگینامه حضرت علی (ع) ,علی (ع)  شخصیتی می باشد که بعد از اشرف  مخلوقات عالم حضرت محمد (ص)  کسی دارای  چنین فضل و مقامی نیست و البته بر فضائل  علی (ع) غیر از خدا و رسول خدا  و خاصان درگاه  الهی خبر ندارند و درباره حضرت گفته شد  که  مقصود از  آیه ان تعدوا  نعمت الله  لا تحصوها«  اگر نعمتهای  خدا را بشمارید  نمی توانید »  فضائل  علی  (ع) می باشد
و از  آنجائی  که  علی (ع)  جامع اضداد  و دارای  اخلاق  و سجایای  متفاوت بودند  تا جائی  که هر کس و هرقوم  و گروهی او را بعنوان بزرگ  طریقت  خود خوانده اند  برآن شده ایم  در این خلاصه گوشه ای  از فضائل  آن حضرت را از  منظر آیات و روایات  بصورت اختصار  بیان کنیم. 
مقدمه
سخن درباره ی انسانی می باشد  که در مرتبه از  شان و منزلت  قراردارد  که پیغمبر  (ص)  فرمودند  تو نسبت به من مانند هارون پیغمبر  نسبت به موسی کلیم  می باشی ولی بعد از من  پیغمبری  نخواهد آمد.
سخن در باره انسانی می باشد  که انسانها در قبول او بعنوان یک  انسان دچار  تردید و  بعضاٌ  دچار  گمراهی  شدند  زیرا  علی را  مافوق  بشر می دانستند.  بقول شاعر اهل بیت  (ع)  مرحوم شهریار :
  نه بشر توانمش گفت  نه خدا توانمش خواند    متحیرم  چه نامم  شه ملک لافتی را
سخن درباره  شخصیتی می باشد  که در وصف  او امام شافعی رهبر فرقه  شافعیه اهل سنت می گوید:

علی (ع)  شخصیتی می باشد که بعد از اشرف  مخلوقات عالم حضرت محمد (ص)  کسی دارای  چنین فضل و مقامی نیست و البته بر فضائل  علی (ع) غیر از خدا و رسول خدا  و خاصان درگاه  الهی خبر ندارند و درباره حضرت گفته شد  که  مقصود از  آیه ان تعدوا  نعمت الله  لا تحصوها«  اگر نعمتهای  خدا را بشمارید  نمی توانید »  فضائل  علی  (ع) می باشد
و از  آنجائی  که  علی (ع)  جامع اضداد  و دارای  اخلاق  و سجایای  متفاوت بودند  تا جائی  که هر کس و هرقوم  و گروهی او را بعنوان بزرگ  طریقت  خود خوانده اند  برآن شده ایم  در این خلاصه گوشه ای  از فضائل  آن حضرت را از  منظر آیات و روایات  بصورت اختصار  بیان کنیم. 
مقدمه
سخن درباره ی انسانی می باشد  که در مرتبه از  شان و منزلت  قراردارد  که پیغمبر  (ص)  فرمودند  تو نسبت به من مانند هارون پیغمبر  نسبت به موسی کلیم  می باشی ولی بعد از من  پیغمبری  نخواهد آمد.
سخن در باره انسانی می باشد  که انسانها در قبول او بعنوان یک  انسان دچار  تردید و  بعضاٌ  دچار  گمراهی  شدند  زیرا  علی را  مافوق  بشر می دانستند.  بقول شاعر اهل بیت  (ع)  مرحوم شهریار :
  نه بشر توانمش گفت  نه خدا توانمش خواند    متحیرم  چه نامم  شه ملک لافتی را
سخن درباره  شخصیتی می باشد  که در وصف  او امام شافعی رهبر فرقه  شافعیه اهل سنت می گوید:
.....................سخن درباره  شخصیتی می باشد  که در وصف  او امام شافعی رهبر فرقه  شافعیه اهل سنت می گوید:

 


  قل لی قل فی علی مدحا    ذکره  یخمد  ناراً موصده
  قلت لا اقدر فی مدح امرء   ضل ذواللب  الی ان عبده
   و النبی المصطفی قال لنا    لیله المعراج لما صعده
   وضع الله بکتفی  یده     فاحس  القلب ان قد برده
   و علی واضع اقدامه    فی  محل وضع الله  یده
یعنی  :
گفته شد به من بگو در  رابطه با علی مدحی  که ذکر  نام او آتش سوزان را خاموش می کند گفتم نمی توانم درباره مردی مدح بگویم  که گمراه شدند  صاحبان عقل  و رفتند بسوی پرستش او و حضرت پیامبر  (ص) گفته است برای ما در شب معراج  چون  به آسمان بالا رفتم  قرارداد خداوند دستش را بر دو دوشم  تا اینکه قلب من احساس  آرامش کرد  و حال  اینکه علی (ع)  قرارداد پاهایش رادر جائی که  خداوند  دستش را قرارداده بود.
قبل از  شروع در کلام  باید گفت  چنانکه  در خلاصه بیان شد فضائل  علی (ع)  قابل  شمارش نیست  چه به اینکه بشود آنرا شرح  و تفصیل  داد اما از باب  آنچه  همه  آن درک  نمی شود همه آن هم ترک نمی شود ( مالا یدرک  کله لا یترک  کله  )  به گوشه ای از آیات و روایات و سخنان بزرگان در این زمینه بسنده می کنیم.
 اما از آیات قرآن  :
۱-    از ابن عباس  نقل شده است  هیچ آیه ای  نازل نشده  که در  آن عبارت  ( یا ایها الذین  امنوا) باشد مگر  اینکه علی (ع)  در راس آن و امیر آن می باشد.
۲-     حاکم حسکانی از علمای  بزرگ اهل سنت  در کتاب شواهد التنزیل  آورده است .که ۲۰۹ آیه در قرآن در شأن  امیرالمومنین  علی (ع)  نازل شده است.
۳-     آیه  مباهله که در جریان نپذیرفتن  مسیحیان  کلام رسول  خدا  (ص)  را در رابطه  با حضرت  عیسی  (ع) بوده است امر به  مباهله شدن ( نفرین )  که خداوند فرمود به پیغمبر که بگو  ما فرزندان خود را می آوریم و شما نیز فرزندان  خود را بیاورید  و ما زنان خود را می آوریم و شما زنان خود را بیاورید  و ما جانهای  خود را می آوریم و شما جانهای  خود را بیاورید سپس نفرین می کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار می دهیم به اقرار همه مورخین  پیامبر غیر از علی(ع) و فاطمه (س) و حسن (ع) و حسین (ع) کسی را با خود به صحرا نبرده بود.
۴-     ابن عباس  گفته است  از پیامبر  سئوال کردم  : از  قول خداوند از  آیه مبارکه سوره  واقعه  که می گوید سبقت  گیرندگان  آنها مقرب  درگاه الهی هستند و د ر بهشت  پرنعمت چه کسانی هستند ؟  پیامبر  فرمودند: گفته است بمن جبرئیل  (ع) :  آن علی و شیعیان علی سبقت گیرندگان  به بهشت هستند و نزدیکان به خدا هستند بواسطه کرامتی که برای  آنها می باشد.
۵-     درباره آیه مبارکه  می گوید  آیا کسی که دارای  شاهدی از  طرف  پروردگارش  می باشد ...) گفته است  ابن عباس  که او علی (ع) بوده که برای  نبی  (ص) شهادت داده و او با پیغمبر بوده است.
۶-  &nb

 

دعای نادعلی برای رفع گرفتاری و حاجت مهم بارها وبارها توسط خودم تجربه شده است طریقه ختم آن برای هر امر مهم و یا برای هر شخص   هفت مرتبه به نیت آن امر میخوانید در صورت اعتقاد  حتما آن حاجت برآورده خواهد شد. (اگر خدا صلاح بداند)

 

بِسمِ اللهِ الرَّحمن الرَّحیم.

 نادِ عَلیاً مَظهَرَالعَجائِب تَجِدهُ عَوَناً لَکَ فِی النَوّائِب لی اِلیَ اللهِ حاجَتی وَعَلَیهِ مُعَوَّلی کُلَّما اَمَرتَهُ وَرَمَیتَ مُنقَضی فی ظِللّ اللهِ وَیُضِلل اللهُ لی اَدعُوکَ کُلَّ هَمٍ وَغَمًّ سَیَنجَلی بِعَظَمَتِکَ یا اللهُ بِنُبُوَّتِکَ یامُحَمَّدَ بِوَلایَتِکَ یاعَلِیُّ یاعَلِیُّ یاعَلِیُّ اَدرِکنی بِحقِّ لُطفِکَ الخَفیَّ اللهِ اَکبَرُاَنامِن شَرِّ اَعدائکَ بَریءٌ اللهُ صَمَدی مِن عِندِکَ مَدَی وَعَلَیکَ مُعتَمِدی بِحقِّ إِیاکَ نَعبُدُ وَ إَِیاکَ نَستَعینُ یااَبالغَیثِ اَغِثنی یااَبَاالَحَسَنَین اَدرِکنی یاسَیفَ اللهُ اَدرِکنی یابابَ اللهِ اَدرِکنی یاحُجَّهَ اللهِ اَدرِکنی یا وَلِیَّ اللهِ اَدرِکنی بِحَقَّ لُطفِکَ الخَفیَّ یا قَهّارُتَقَهَّرتَ بِالقَهرِوَالقَهر ُفی قَهرِ قَهرکَ یاقَهارُ یاقاهِرَالعَدُوّ یاواِلیَ الوَلِیَّ یا مَظهَرَ العَجائِبِ یامُرتَضی عَلِیُّ رَمَیتَ مِن بَغی عَلَیَّ بِسَهمِ اللهِ وَسَیفِ اللهِ القاتِلِ اُفَوَّضُ اَمری اِلیَ اللهِ اِنَّ اللهُ بَصَیرٌ بِالعَبادِوَاِلحُکُم اِلهٌ واحِدٌ لااِلهَ اِلاّ هُوَ الرَّحمنُ الرَّحیمُ اَدرِکنی یاغیاثَ المُستَغییَنِ یا دَلیلَ المُتَحیِّرِینَ یااَمانَ الخائِفینَ یامُعینَ المُتَوَکِلینَ یا رَاحِمَ المَساکینَ یا اِلهَ العالَمَینَ بِرَحمَتِکَ وَصَلَّی اللهُ عَلی سَیِّدِنا مُحَمَّدٍ وَالِهِ اَجمَعین وَ الحَمدُ اللهِ رَبِّ العالَمینَ




:: بازدید از این مطلب : 209
|
امتیاز مطلب : 448
|
تعداد امتیازدهندگان : 149
|
مجموع امتیاز : 149
تاریخ انتشار : | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: